به گزارش مشرق، میتوان سه سطح متفاوت برای نگاه به پدیده اربعین در نظر گرفت 1- سطح توریستی 2- سطح ارتباطات میان فرهنگی 3- سطح تمدنی. در سطح اول صرفاً مسأله زیارت و عتبات مطرح میشود؛ در سطح دوم مسأله ارتباطات و بده بستانهای فرهنگی مطرح میشود ولی در سطح سوم یعنی تمدنی، بُعدی فراملی و منطقهای مییابد. در واقع تمدن محصول فرایند همگرایی و عدم تنازع فرهنگها در طولانی مدت در یک پهنه جغرافیایی با امکانات مادی و نهادهای مورد نیاز است. پس ارتباطات میان فرهنگی پیش زمینه شکل گیری یک تمدن است.
سالهاست که بحث تمدن سازی و تمدن گرایی کلید واژه محافل فکری و علمی انقلاب اسلامی شده است ولی متأسفانه این نگاهها بیشتر ملی بوده و عرصههای فراملی را مورد توجه قرار نداده است. شکل گیری تمدن شیعی در ایران بدون توجه به ژئوکالچر شیعه در منطقه امکان پذیر نیست. کشور ایران بدون ارتباط با دیگر زیستبومهای شیعی در منطقه جهان اسلام نمیتواند مدعی تمدن سازی باشد. تمدن سازی اگر چه ایدهای آرمانی است اما محملی و فرایندی زمینی دارد. از همین رو بدون همراه کردن دیگر روایات فرهنگی اسلامی و دینی و شیعی و داد و ستد با آنها نمیتوان امیدی به شکل گیری تمدن داشت.
این همراهی ابتدا باید یک وجه نمادین داشته باشد. با توجه به اینکه امام حسین (ع) مورد قبول همه فرقههای شیعی و نیز مورد توجه بسیاری از اهل سنت و حتی مسیحیان و ارامنه و... است، میتوان مدعی شد که مناسک اربعین این پتانسیل را دارد که وجه نمادین این همراهی و همگرایی باشد. تمدن سازی و تمدن گرایی در ایران اسلامی بدون همگرایی و همراهی اهل سنت نیز امکانپذیر نیست. این همگرایی و همراهی نه از لحاظ زمانی و نه از لحاظ اهمیت، در درجه دوم اهمیت قرار ندارد بلکه باید همزمان با همان همگرایی میان شیعیان باشد. فرایند تمدن سازی نیاز به انرژی فرهنگی و مادی دارد. از سویی حضور مسالمت آمیز فرق و فرهنگهای مختلف اسلامی که به دلیل گستره جغرافیاییشان سرشار از مؤلفههای غنی تمدن اسلامی و منابع مادی هستند، میتواند این انرژی را فراهم کند.
از لحاظ سلبی نیز میتوان به این نکته توجه داشت که معارضه خارجی با دیگر گروههای اسلامی شیعی و سنی باعث تخلیه انرژی معنوی و فرهنگی مورد نیاز برای فرایند تمدن سازی باشد. مهمترین دلیل تأکید و اصرار دشمن بر ایجاد این اختلاف میان فرق اسلامی را میتوان تلاش برای جلوگیری از بازتولید انرژی فرهنگی و معنوی مورد نیاز تاریخی برای فرایند تمدنسازی اسلامی و دینی دانست. از این جهت و با این نگاه، مناسک اربعین نباید آنچنانکه برخی تفکرات سلفی شیعی میخواهند صرف و خرج غیریت سازی میان شیعه و سنی شود.
ادبیات بسیاری از بزرگان و نخبگان جهانی آزادیخواه و عدالتخواه در فرهنگهای مختلف غربی و شرقی درباره عظمت حرکت تاریخی امام حسین (ع) وجود دارد. در فرهنگ و تاریخ ایرانی نمونههایی از ارادت ارمنیان و زرتشتیان به امام حسین (ع) داریم. از این رو و با نگاه تمدن گرایانه به این مناسک باشکوه، امکان گردهمایی همه این فرهنگها وجود دارد. کربلا میتواند و باید میعادگاه همه آزادیخواهان و عدالتخواهان و معنویتگرایان از همه فرهنگها و ادیان باشد. از همین رو باید وجوه غیریت ساز آن را تا حد امکان کمرنگ کرد و بر وجوه بارز عام آن از جمله ظلمستیزی، ایثار و فداکاری و از جانگذشتگی در راه آرمان، تجملستیزی و مبارزه با خوی اشرافیگری و مصرفزدگی تأکید و تکیه کرد. از همین رو، کوچکترین رفتارهای تنش آمیز نیز باید با جدیت کنترل شوند و مناسک اربعین نباید آلوده به رقابتها و حساسیتهای درون مذهبی یا برون مذهبی شود.
البته این همراهی و همگرایی یک شبه و به یکباره حاصل نمیشود. شاید سالها مورد نیاز است تا از شکافها کاسته و پیوندها برقرار شوند. همینطور نباید انتظار داشته باشیم که این اتفاقات بزرگ در زمان و مکان محدود اربعین در طریق الحسین خواهد افتاد. طریق الحسین باید برایند و نماد تلاشها برای کاستن از شکافها و برقراری ارتباط و همگرایی و همراه کردن این فرهنگها باشد. طریق الحسین نباید به مثابه جبران کننده همه کم کاریها و بیتوجهیها و بیالتفاتیهای ما باشد. به طریق الحسین باید تنها به عنوان یک نقطه پیوند و ارتباط نگریست و از آن بهره برد و نه بیشتر! هر تلاشی برای بار کردن رسالت سنگینتری بر این مناسک بدون توجه به اقتضائات و شرایط تاریخی و فرهنگی ما، باعث ایجاد مخاطراتی خواهد شد.
فراتر رفتن از ارتباطات میان فرهنگی و تمدنگرایی، یک فرایند و پروسه است و نه یک پروژه. بیصبری مهمترین آفتهای فرایندهاست. باید تلاش کرد تا این فرایند به طور طبیعی بارور شود. از همین رو ابتدا باید نقاط کوچک و بهظاهر بیاهمیت را مد نظر قرار داد و مسائل خرد را که شاید اقتضا سطح اول(نگاه زیارتی توریستی) یا سطح دوم(ارتباطات میان فرهنگی) باشد، حل و فصل کرد.
منبع: صبح نو